کد مطلب:154076 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:135

ابن زیاد و سر ابی عبدالله
چون اسراء و سرهای شهدا را وارد كوفه كردند ابن زیاد بار عام داد مردم در قصر اجتماع كردند، سر حسین بن علی علیهماالسلام در داخل سپر كنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لبان و دندان ثنایای ابی عبدالله می زد و می خندید زید بن ارقم كه از صحابه رسول خدا (ص) بود در جلسه حضور داشت وقتی كه مشاهده كرد ابن زیاد مرتب و به شدت مانند باران ضربات خود را بر لب و دندان ابی عبدالله علیه السلام وارد می كند، صدا زد ابن زیاد! چوب را از لبان حسین بردار كه به خدا قسم مكرر در مكرر رسول خدا را دیدم این لب ها را می بوسید و می مكید، و شروع كرد به گریستن، ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را گریان بدارد كه برای پیروزی خدا گریه می كنی اگر نبود كه پیر و خرف شده و عقلت را از دست داده ای گردنت را می زدم، زید گفت: پسر زیاد! حدیثی برایت بگویم تا بیشتر به زشتی اعمالت پی ببری! رسول خدا (ص) را دیدم كه حسن و حسین را روی زانوهای خود نشانیده و دست ها را روی سر آنان گذاشت و فرمود: اللهم انی استودعك ایاهما و صالح المؤمنین. «خدایا این دو را نزد تو و مؤمنان صالح به امانت می سپارم»، پسر زیاد با ودیعه و امانت رسول خدا چه كردی؟! زید بن ارقم از مجلس خارج شد و می گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود كه پسر پیغمبر را كشتید و پسر مرجانه را بر خود امیر گردانیدید تا نیكان شما را بكشد و اشرار را برده قرار دهد، مرگ بر كسانی كه به ذلت راضی می شوند و در تذكره سبط ابن الجوزی نقل شده: هنگامی كه سر حسین در طشتی جلو ابن زیاد قرار داشت و با چوب به لب و دندان حضرت می زد و می گفت: چه زیبا است دهن ابی عبدالله، انس بن مالك كه یكی از صحابه رسول خدا است گریست و گفت: آری حسین شبیه رسول خدا است و رسول خدا (ص) را دیدم كه دهان حسین را می بوسید [1] .


[1] ارشاد ص 228 طبري 371:7 - نفس المهموم ص 404 كامل 81:4 - ينابيع الموده ص 324.